توباشی
دلم خواهد همه سوزم تو باشی
وفا دارم شب و روزم تــــو باشی
دلم خواهد اگر یاری گزینــم
که با او دل به دل دوزم تو باشی
|
|
من میگم بهم نگاه کن تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشات قشنگه تو میگی دنیا دورنگه
من میگم چقدر تو ماهی تو میگی اول راهی
من میگم بمون همیشه تو میگی ببین نمیشه
من میگم خیلی غریبم تو میگی نده فریبم
من میگم خواب تو دیدم تو میگی دیگه بریدم
من میگم هدف به ساله تو ولی میگی مهاله
من میگم یه عمره سوختم تو میگی قلبمو دوختم
من میگم چشما تو وا کن تو میگی منو رها کن
دوست
|
عشق یعنی لایق مریم شدن عشق یعنی با خدا هم دم شدن عشق یعنی جام لبریز از شراب عشق یعنی تشنگی یعنی سراب عشق یعنی خواستن و له له زدن عشق یعنی سوختن و پرپر زدن عشق یعنی سالهای عمر سخت عشق یعنی چون همیشه باختن عشق یعنی حسرت شبهای گرم عشق یعنی یاد یک رویای گرم عشق یعنی؟
|
بود شمعی در غم پروانه ای
روشن و تنها به فکر چاره ای
شاپرک پروانه ای در فکر او
آتشی در جان او افکنده بود
درد پروانه ز درد شمع بود
شمع هم از درد پروانه فروزان گشته بود
|
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
.عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
به خاطر دوستم الهه عشق یعنی مست و بی پروا شدن
|
از صدلی سخن عشق ندیدم خوشتر
بگذار آن باشم که با تو در کوهسار گام برمی دارد
بگذار آن باشم که با تو در گلزار گل می چیند
بگذار کسی باشم که احساس درون با او می گویی
بگذار کسی باشم که بی دغدغه با او سخن میگویی
بگذار کسی باشم که در غم سوی او می آیی
بگذار کسی باشم که در شادی با او می خندی
بگذار کسی باشم که به او عشق می ورزی......
|
منو بخش
منو ببخش منو ببخش تورو نمی شناختم
جواهر عشق تو رو ارزون و ساده باختم
منو ببخش که از چشات غم تو رو نخوندم
محتاج من بودی و من کنار تو نموندم
تسکین داغ عشق تو حرفی که میزنم نیست
بس که زیاده گفتنی توان گفتنم نیست
آغوش من پناه تو نبود ولی تو موندی
به قیمت شب خودت منو به صبح رسوندی
منو ببخش منو ببخش هم گریه ی تنهای من
منو ببخش منو ببخش تورو نمی شناختم
جواهر عشق تو رو ارزون و ساده باختم
بدون سزاوارم اگه بسوزم از رفتن تو
من دل سپردم بعد از این به آتش روشن تو
چه ساده بودی و عزیز همراه دیرینه من
با تو یه لحظه نشکست زلال آینه ی من
منو ببخش منو ببخش دلداده تنهای من
منو ببخش منو ببخش هم گریه تنهای من
منو بخش.....
|
چشمون من
چشمون من تو را میخواد خوابو بهونه میکنن
تو عالم خیالشون تو رو نشونه میکنن
چشمون من وا نمیشن همش میخوان سفر برن
به عشق تو ای خوب من سفر تا به سحر برن
یه چیزائی تو چشماته
یه حرفائی تو نگاته
نمیشه اونها را که گفت
این خود عشقه باهاته
هر جا میرم تو با منی
هرلحظه تو فکر منی
صبح سحر تنگه غروب
سایه به سایه با منی
چشمون من تو را میخواد خوابو بهونه میکنن
تو عالم خیالشون تو رو نشونه میکنن
شاید که این التماسه خود منه توی چشات
تصویر فریاده منه داد میزنه تو را میخواد
شکسته اون غرورمه اینچنین افتاده به پات
تسلیم چشمونت شده جونم و من میدم برات
|