کاش در دنیا ۳ چیز وجود نداشت :
۱- غرور
۲- عشق
۳- دروغ در گفتن کلمه دوست دارم
آنوقت کسی از روی غرور
برای عشق دروغ نمی گفت دوست دارم
در به دره غزل فروش منم که گیتار می زنم
با هر نگاه به عکست انگار خودم رو می زنم
|
همیشه یادتم هر جا که باشم
فـراموشم نکن تازنده باشم
می خوای بری برو
یادت بمونه که تو دنیا فقط خوبی می مونه
دلت دریا شده ،قطره نرونش
دل دریایی رو از خود نرونش
لطافت دل برگ گل یاس
که شبنم از پس چشم تو پیداست
بسه بسه بسه دیگه بسه دیگه
دلم از غصه شکسته نمیگم عشقه تو بسه
بسه دیگه از بهاری که گذشته اون که رفته برنگشته
صدام صدای موندنه لحظه ی از تو خوندنه این دله نا امیدم را به زندگی کشوندنه
خودت میخواستی که برات شعر و ترانه سر کنم از کوچه باغ آرزو به یاده تو گذر کنم
بیتو دلم میگیره پرنده ای اسیره اگه نیای سراغم بدون که خیلی دیره
خدا کنه خودم را کنار تو ببینم گلی که دوسش دارم به دسته تو بچینم
دستم بوی گل می داد
مرا به جرم چیدن
محکوم کردند !
اما هیچ کس نگفت شاید :
گلی کاشته باشم !!!
|
اشک عاشق دیدنی نیست
همه حرفا گفتنی نیست
رفتی اما عشقت هرگز دیگه از یادت رفتنی نیست
|
.:: احساس ::.
میدونی غم دیدنو زجر کشیدن خیلی سخته
دلمو تو غبار نامهربونی ها شکستن
قلبمو له کردن هر دم احساس میکردم قلبم تو مشت یه نامرد
داره فشرده میشه صدات کردم صدامو نشنیدی
قلبمو ندیدی ولی من نا امید نشدم همیشه با خاطره هات بودم
با یاد اون چشات اون دستای توانات
اون بوی نوازشگر موهات منم که خراب و مست بودم همیشه
نمیدونم چیکار کنم با عشقت با لبخندت با...
پرنده کوچیک دلم زیر هجوم نگاهای سنگینت له شد
میشه پرنده قشنگمو آزاد کنی منو نوازش کنی
دارم میمیرم دارم از بین میرم اما تو
تو بی اعتنایی...............!!!!!
|
سلام ای بی وفا ، ای بی ترحم
سلام ای خنجر حرفای مردم
سلام ای آشنا با رنگ خونم
سلام ای دشمن زیبای جونم
بازم نامه می دم با سطر قرمز
آخه این بار شده من با تو هرگز
نمی خوام حالتو حتی بدونم
تعجب می کنی آره همونم
همونی که زمونی قلبشو باخت
همون که از تو یک بت ، یک خدا ساخت
همونی که برات هر لحظه می مرد
که ذکر نامتو بی جون نمی برد
همونم که می گفتم نازنینم
بمیرم اما اشکاتو نبینم
همون که دست تو ، مهر لباش بود
اگه زانو نمی زد غم باهاش بود
حالا آروم نشستم روی زانوم
ولی دیگه گذشت اون حرفا ، خانوم
تعجب می کنی آره عجیبه
می خوام دور شم ازت خیلی غریبه
خیال کردی همیشه زیر پاتم ؟
با این نامردیات بازم باهاتم ؟
برات کافی نبود حتی جوونیم
تموم شد آره گم شد مهربونیم
دیگه هر چی کشیدم بسه دختر
نمی بینیم همو این خوبه ، بهتره
دیگه بسه برام هر چی کشیدم
فریبی بود که من از تو ندیدم ؟
دروغی هست نگفته مونده باشه ؟
کسی هست تو خیال تو نباشه ؟
عجب حتی دریغ از یک محبت
دریغ از یک سر سوزن صداقت
دریغ از یک نگاه عاشقونه
دریغ از یک سلام بی بهونه
نه نفرینت چرا ، این رسم ما نیست
اگر چه این چیزا درد شما نیست
گل بیتا چرا اخمات توهم شد؟
چیه توهین به ذات محترم شد ؟
دیگه کوتاه کنم با یک خدافظ
که عشق ما رسید به سد هرگز
تمام هستی ام یک قلب پاک است
که آنرا زیر پایت می گذارم
شبی غمگین شبی باران و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من می گفت تنهایی غریب است
ببین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستیم بود و ندانست
که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
|
ساعت 3 شب بود که صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار کرد...پشت خط مادرش بود..... پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟؟؟؟؟؟ مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی..... فقط خواستم بگویم تولدت مبارک پسرم..... پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد.....صبح سراغ مادرش رفت.....وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت..... ولی مادر دیگر در این دنیا نبود..... دل هیچ کسی رو نشکنین
|
سلام به همه ی دوستان عریزم امید وارم که هرگز دچار مشکل من نشوید
این وبلاگ روزی به خاطر آمدن شخصی به زندگی من ساخته شد و حالا با رفتش
به اخر خط رسیده ودیگر به روز نمیشود این وبلاگ روزی مظهر عشق دوستی وصفا وصمیمیت
بود وحالا به گورستان تبدیل شده این روز ها حال من خیلی گرفته است در یکی از روز های هفته دقیقا
درظهر پنجشنبه مورخ11/5/86 حدود ساعت 11.30تلفن زنگ زد خلاصه دوستم الهه بود صداش با همیشه فرق
کرده بود بعد از احوال پرسی کم کم حرفی که ازش حراس داشتم را زد این اولین شکست من بود واقعا دلم
شکست تا چند ساعت همش از خدا می خواستم که زمین دهان باز کنه من را ببلعه آره خلاصه حرفش را زد
با کمان اطمینان از من خواست که به دوستیون پایان بدهم و فراموشش کنم من هنوز امید را از دست ندادم
شاید خودش پشیمون بشه
|
لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ. گلها انار شد داغ داغ.هر اناری هزار تا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت : راز رسیدن فقط همین بود. کافی است انار دلت ترک بخورد
کاش می شد سکوت غریبانه ی گنجشک های افسرده را معنا کرد...کاش می شد فریاد مظلومانه نیلوفر های مرداب را شنید... کاش می شد اندیشه و احساسم را به دست پیچکی بسپارم تا به هر کجا که می خواهند سر بکشند.... از تکرار ناقص خاطره ها , از تلاش بیهوده برای رفتن و نرسیدن مثل دو خط موازی خستم...کاش می شد سکوت غریبانه ی گنجشک های افسرده را معنا کرد.
|
بنام او که وجودش صفاست ،عهدش وفا، ومحبتش کیمیا ست
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویاپی برای پیوستن به خروش حیات
ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزکیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذکر گویی برای اخلاص عمل
ر: رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق درد ها
س: سخاوت برای گشایش کار ها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طا قت برای تحمل شکست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف
ع: عطوفت برای غنچه نشکفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف: فداکاری برای قلب های درد مند
ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل
ک: کرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقق امید ها
م: محبت برای نگاه معصوم یک کودک
ن: نکته بینی برای دیدن نادیده ها
و: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی: یک رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک
|
شانه هایش مأمن قلب شکستهام بود. این را همه میدانستند که همیشه
برای رهایی از
سنگینی حرفهای نگفته قلبم، شانههایش را با اشک میشستم. همه
میدانستند که تنفس
من به بازدم او وابسته شده است. اکنون که عازم سفر است انگار
میخواهد دوباره دفتر نقاشی
قلبم، سفید بماند و بیقراری روزها و انتظار شبها مثل کابوسی مر
ا اسیر خود کند.
|