اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم

تو نیز به من آموختی که چگونه دوستت بدارم                                                          

                                                          اما به من نیاموختی که چگونه فراموشت کن

همیشه دوست داشتم قبل از این که بگویی خداحافظ به من بگویی دوستت دارم ولی مثلی که بلعکس شد اول گفتی خدا حافظ بعد فهمیدم دوستم داشتی که گفتی خداحافظ 

 ولی گفن خداحافظ پایان قصه نیست شاید مقدمه ای برای شروع قصه جدید باشه سجاد که هنوز امیدش را از دست نداده چند روزی است که با خودم فکر می کنم شاید میخواهی من را امتحان کنی ولی هر چه فکر می کنم این چه جور امتحان  است به نتیجه ای نمی رسم همش دلم می خواد شب تموم بشه و چشم باز کنم ببینم همش یه کابوس بوده ولی نمی دانم چرا صبحی در کار نیست .

همش دلم می خواد از اواقعیت فرار کنم  وقتی به گذشته فکر می کنم و الان جای خالیت را در زندگیم می بینم حسرت می خورم .... حسرت می خورم برای این  که چرا این طور شده همش دنبال یه دلیل می گردم که دلیلی هم نیست . همش خودم را سرزنش می کنم دریغ از این که قدر نشناس  بودیم .

  نمی دانم حکمت خدا در این دوستی چه بود  کاش وارد زندگیم نمی شدی  تو اولین تجربه و  اولین و شکستم در عشق بودی برایم باور کردنش خیلی سخته برایم . البته جای شکر هم داره من درس خوبی گرفتم  ..... آخه قربونت  برم خدا با این زندگی چه کارهایی که نمی کنی چه بازی هایی که نمی کنی من همیشه فکر می کردم اگه کسی را از ته قلب دوست داشته باشی همیشه برات می مونه ولی به این فکر نمی کردم که هر کس را نباید دوست داشت  هر کسی لیاقت عشق را نداره  کسی را باید  دوست داشت که اون هم تو را دوست داشته باشه  واین همان اشتباهی بود که من کردم  خیلی دوست دارم همه چیز را سریع فراموش کنم  ولی نمی دونم چرا نمی تونم .

 الان دوست دارم یک دل سیر گریه کنم  . من که می دونم یه روز از کارت پشیمون می شی می دونم که همین کار را که با من کردی یکی مثل خودت با خودت می کنه تو که درون قلبت جای برای من نداشتی برای چی گفتی بفرما تو که قلب را یکی دیگه  رزو کرده بود برای چی به من اجاره دادی  نمی دونم چی بگم............................. الهه خانم شاید هم همه این بدبختی ها عاملش راهنمایی های گوهر بار زن  عموجان شما باشه  واقعا نمی دونم   ............... به هر حال هر جا   با هر کس که هستی من خوشبختیت را از خدای منان  طلب می کنم

ولی این را بدون من واقعا  دوست داشتم شاید هم می تونستم خوشبختت کنم حیف که من را باور نکردی

فقط این را بدون من نامرد نیستم در حقت هم نامردی نکردم از نامردی هم بدم می اید این را  از همون اولش بهت گفتم اما تو  جدی نگرفتی  

 برو فقط خدا را شکر کن گیر خوب آدمی افتادی  وگر نه هر کسی به این راحتی از تو نمی گذ شت

 

 

 

                                                   کاش در این دنیا هیچ نامردی نبود

 

 

 

 

 

 

 

 

عشق یعنی خون دل، یعنی جفا، عشق یعنی درد و دل یعنی صفا، عشق یعنی یک شهاب و یک یع

 

عشق یعنی خون دل، یعنی جفا، عشق یعنی درد و دل یعنی صفا، عشق یعنی یک شهاب و یک سراب، عشق یعنی یک سلام و یک جواب، عشق یعنی یک نگاه و یک ناز، عشق یعنی عالمی راز و نیاز، عشق یعنی تا ابد فانی شدن، عشق یعنی عابد و زاهد شدن، عشق یعنی همچو لیلا خون شدن یا چو مجنون راهی صحرا شدن، عشق یعنی تیشه فرهاد ها، عشق یعنی عالم فریاد ها، عشق یعنی زخم کوه جهان رسوا شدن، عشق یعنی یکه و تنها شدن، عشق یعنی التماس و انتظار، عشق یعنی تا ابد با من بمان

 

 

 

 

میدونی چرا وقتی گریه میکنی چشمت رو می بندی؟

 

وقتی میخوای بخندی،وقتی میخوای کسی رو ببوسی

 

وقتی میخوای تو رویا بری چشمت رو می بندی؟

 

چون قشنگترین چیزای این دنیا دیدنی نیستند!