منو بخش
منو ببخش منو ببخش تورو نمی شناختم
جواهر عشق تو رو ارزون و ساده باختم
منو ببخش که از چشات غم تو رو نخوندم
محتاج من بودی و من کنار تو نموندم
تسکین داغ عشق تو حرفی که میزنم نیست
بس که زیاده گفتنی توان گفتنم نیست
آغوش من پناه تو نبود ولی تو موندی
به قیمت شب خودت منو به صبح رسوندی
منو ببخش منو ببخش هم گریه ی تنهای من
منو ببخش منو ببخش تورو نمی شناختم
جواهر عشق تو رو ارزون و ساده باختم
بدون سزاوارم اگه بسوزم از رفتن تو
من دل سپردم بعد از این به آتش روشن تو
چه ساده بودی و عزیز همراه دیرینه من
با تو یه لحظه نشکست زلال آینه ی من
منو ببخش منو ببخش دلداده تنهای من
منو ببخش منو ببخش هم گریه تنهای من
منو بخش.....
|
از صدلی سخن عشق ندیدم خوشتر
بگذار آن باشم که با تو در کوهسار گام برمی دارد
بگذار آن باشم که با تو در گلزار گل می چیند
بگذار کسی باشم که احساس درون با او می گویی
بگذار کسی باشم که بی دغدغه با او سخن میگویی
بگذار کسی باشم که در غم سوی او می آیی
بگذار کسی باشم که در شادی با او می خندی
بگذار کسی باشم که به او عشق می ورزی......
|