با او و برای او
روز موعود مطمئن باش که زیادم دور نیست من کنار تو و تو مال منی واسه همیشه
با تو من خونه ای ساختم توی قلبم تا همیشه
خدایا یخورده این دل منو آروم کن گاهی وقتا حسابی کم میارم دلم پر غمه کاش بشه خیلی زود
کنار خودم ببینمش .. کاش بغضی وجود نداشت کاش اشکی وجود نداشت کاش غمی وجود نداشت
کاش کاش کاش
فاصله بین منو تو تا کجا دنباله داره ...
|
خداوندا
اگر روزی بشر گردی
ز حال ما خبر گردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت
از این بودن از این بدعت
خداوندا
نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا
چه دشوار است
چه زجری می کشد آنکس که انسان است
و از احساس سرشار است
|
بوسه مگر چیست فشار دو لب
آنکه گناه نیست چه روز و چه شب
بوسه یعنی ُ وصل شیرین دو لب
بوسه یعنی عشق در اعماق شب
بوسه یعنی مستی از مشروب عشق
بوسه یعنی آتش و گرمای تب
بوسه یعنی لذت از دلدادگی
لذت از شب ُ لذت از دیوانگی
بوسه یعنی حس خوب طعم عشق
طعم شیرینی به رنگ سادگی
بوسه یعنی ُ آغازی برای ما شدن
لحظه ای با دلبری تنها شدن
بوسه آتش می زند بر جسم و جان
بوسه بر می دارد این شرم از میان
بوسه یعنی شادی و شور و نشاط
بوسه یعنی عشق خالی از گناه
بوسه یعنی قلب تو از آن من
بوسه یعنی تو همیشه مال من
|
توباشی
دلم خواهد همه سوزم تو باشی
وفا دارم شب و روزم تــــو باشی
دلم خواهد اگر یاری گزینــم
که با او دل به دل دوزم تو باشی
|
|
من میگم بهم نگاه کن تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشات قشنگه تو میگی دنیا دورنگه
من میگم چقدر تو ماهی تو میگی اول راهی
من میگم بمون همیشه تو میگی ببین نمیشه
من میگم خیلی غریبم تو میگی نده فریبم
من میگم خواب تو دیدم تو میگی دیگه بریدم
من میگم هدف به ساله تو ولی میگی مهاله
من میگم یه عمره سوختم تو میگی قلبمو دوختم
من میگم چشما تو وا کن تو میگی منو رها کن
دوست
|
عشق یعنی لایق مریم شدن عشق یعنی با خدا هم دم شدن عشق یعنی جام لبریز از شراب عشق یعنی تشنگی یعنی سراب عشق یعنی خواستن و له له زدن عشق یعنی سوختن و پرپر زدن عشق یعنی سالهای عمر سخت عشق یعنی چون همیشه باختن عشق یعنی حسرت شبهای گرم عشق یعنی یاد یک رویای گرم عشق یعنی؟
|
بود شمعی در غم پروانه ای
روشن و تنها به فکر چاره ای
شاپرک پروانه ای در فکر او
آتشی در جان او افکنده بود
درد پروانه ز درد شمع بود
شمع هم از درد پروانه فروزان گشته بود
|
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
.عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
به خاطر دوستم الهه عشق یعنی مست و بی پروا شدن
|
چشمون من
چشمون من تو را میخواد خوابو بهونه میکنن
تو عالم خیالشون تو رو نشونه میکنن
چشمون من وا نمیشن همش میخوان سفر برن
به عشق تو ای خوب من سفر تا به سحر برن
یه چیزائی تو چشماته
یه حرفائی تو نگاته
نمیشه اونها را که گفت
این خود عشقه باهاته
هر جا میرم تو با منی
هرلحظه تو فکر منی
صبح سحر تنگه غروب
سایه به سایه با منی
چشمون من تو را میخواد خوابو بهونه میکنن
تو عالم خیالشون تو رو نشونه میکنن
شاید که این التماسه خود منه توی چشات
تصویر فریاده منه داد میزنه تو را میخواد
شکسته اون غرورمه اینچنین افتاده به پات
تسلیم چشمونت شده جونم و من میدم برات
|