لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ. گلها انار شد داغ داغ.هر اناری هزار تا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت : راز رسیدن فقط همین بود. کافی است انار دلت ترک بخورد
کاش می شد سکوت غریبانه ی گنجشک های افسرده را معنا کرد...کاش می شد فریاد مظلومانه نیلوفر های مرداب را شنید... کاش می شد اندیشه و احساسم را به دست پیچکی بسپارم تا به هر کجا که می خواهند سر بکشند.... از تکرار ناقص خاطره ها , از تلاش بیهوده برای رفتن و نرسیدن مثل دو خط موازی خستم...کاش می شد سکوت غریبانه ی گنجشک های افسرده را معنا کرد.
|
بنام او که وجودش صفاست ،عهدش وفا، ومحبتش کیمیا ست
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویاپی برای پیوستن به خروش حیات
ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزکیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذکر گویی برای اخلاص عمل
ر: رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق درد ها
س: سخاوت برای گشایش کار ها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طا قت برای تحمل شکست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف
ع: عطوفت برای غنچه نشکفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف: فداکاری برای قلب های درد مند
ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل
ک: کرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقق امید ها
م: محبت برای نگاه معصوم یک کودک
ن: نکته بینی برای دیدن نادیده ها
و: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی: یک رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک
|
شانه هایش مأمن قلب شکستهام بود. این را همه میدانستند که همیشه
برای رهایی از
سنگینی حرفهای نگفته قلبم، شانههایش را با اشک میشستم. همه
میدانستند که تنفس
من به بازدم او وابسته شده است. اکنون که عازم سفر است انگار
میخواهد دوباره دفتر نقاشی
قلبم، سفید بماند و بیقراری روزها و انتظار شبها مثل کابوسی مر
ا اسیر خود کند.
|
می نویسم ___ اینبار ققط برای خودم
مدتهاست خواب از چشمام گرفته شده
خسته ام
نا اروم.....حس می کنم یه چیزی گم کردم....
اما چی نمی دونم
چقدر سخته وقتی نمی تونی از دردهات واسه کسی صحبت کنی
هیچ کس نیست.....نه غمت رو کسی می بینه.....و نه دنیاتو کسی درک می کنه
چقدر دلم ......تنگه
اما بازم مثه همیشه به خودم میگم : " صبر کن همه چی درست میشه
دلم می خواد برم یه جایی که هیچ کس منو نشناسه
هیچ کس کاری به کارم نداشته باشه
می خوام تو حال خودم باشم
تنهام....بذارید
دلم می خواد برف بباره
راستش دلم برای راه رفتن ..بی مقصد زیر برف تنگ شده
دلم می خواد برم وسط یه جنگل پره برف....یه کلبه برفی بسازم
برم توش و اروم دراز بکشم......و خیره بشم به سقفش ....و منتطر بمونم
شاید کسی بیاد منو ببره یه جایی که عشق و مهربونی وجود داشته باشه
دنیایی که توش دروغ...نیرنگ ....دورویی نباشه
هیچوقت تو زندگی ام اینقدر خسته نشده بودم
بدم میاد از خودم
از همه اونایی که برام دلسوزی می کنند
عشق تو این دنیا هیچ مفهومی نداره
اصلا چرا باید ادم کسی رو دوست داشته باشه .!!؟
می خوام ازاد باشم......! ازاد ....ازاد !
از هر قید بند دنیایی
از هر چیزی که یه جواریی بهش میگن وابستگی
عشق فقط یه قصه قدیمیه
و من هیچ وقت یاد نگرفتم تو قصه زندگی کنم
برام مهم نیست که بهم بخندند
یا دربارم چی میگن
من دیگه هیچی رو باور ندارم.....هیچی
بدم میاد از همه دنیای دور و برم
از ادمایی که هر صبح از روی عادت بهم سلامی می کنند
از روی عادت بهم لبخندی می زنند و از کنار هم بی تفاوت رد می شن
دلم می خواد برم تو دنیای قصه ها
اونجایی که دنیا پره از مهربونی
اونجا که هیچ کس رو به خاطر علاقه هاش سرزنش نمی کنند
اونجا یی که ادماش باور دارند وقتی دل به کسی بستی ...دیگه بدون اون هیچی
اخه همیشه توی قصه ها ....اخر عاشقی ها خوب تموم می شه
از نفس کشیدن توی این هوای مسموم ...متنفرم
متنفرم
|
برای چشم خاموشت بمیرم
کنار چشمه ی عشقت بمیرم
نمی خواهم در آغوشت بگیرم
که می خواهم در آغوشت بمیرم
|
تو را گم کرده ام امروز
وحالا لحظه های من گرفتار سکوتی
سرد و سنگینند...
تا دیروز به عشقت می درخشیدند
ولی حالا نمی دانی چه غمگینند
چراغ روشن شب بود
برایم چشمهای تو
نمی دانم چه خواهد شد
پر از دلشوره ام
بی تاب و دلگیرم کجا ماندی که من بی تو
هزاران بار درهر لحظه می میرم...
|
میخوام کنارت بشینم کنارت آروم بگیرم
میخوام نگاهت بکنم از تو چشات جون بگیرم
میخوام که پیشم بمونی تا سر و سامون بگیرم
میخوام برات حرف بزنم انقدر بگم عاشقتم تا بمیرم
میخوام اگه خدا بخواد دستت رو تو دستام بگیرم
میخوام بدونی شقایق دوستت دارم تا...بمیر....م. نه ! حتی بمیرم هم دوستت خواهم داشت ..!!
شب رو از یاد میبرم !
با تو از هجوم این حادثه ها بی خبرم !
با تو سبزم مثل باغچه ؛ با تو مجنون مثل بید!
با تو شاعر مثل نیما؛ پر شعرای سفید !
با تو داغم مثل خورشید ؛ با تو جاری مثل رود!
مثل یه نقش مقدس روی دار تار و پود!
وقتی هستی ؛ همه نیستن ؛ شاپری ! بی بی بارون!
بگوموندنی ترینی ! منو از سفر نترسون!
توی چشمای تو میشه طعم بودن رو چشید!
میشه روی گریه ها خط فراموشی کشید!
چشمای تو شبِ خیسِ ؛ دوتا یاقوت سیاه!
مثل زیبایی برکه ؛ وقت شستشوی ماه !
مثل انعکاس فانوس توی آینه ی زلال !
اولین سطر ترانه ؛ کشفِ یک شعرِ محال !
وقتی هستی ؛ همه نیستن ؛ شاپری ! بی بی بارون!
بگوموندنی ترینی ! منو از سفر نترسون!
|
این هم یه طنز با نمک برای شما
|
دوستت دارم چون تنهاترین ستاره زندگی منی
دوستت دارم چون تنها ترین مصراع شعر منی
دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی
دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی
دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی
دوستت دارم چون به یک نگاه عشق منی
این چه عشقی ست که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
می گریزی زمن و در طلبت
باز، کوشش باطل دارم
باز لبهای عطش کرده من
عشق سوزان تو را می جوید
می طپد قلبم و با هر طپشی
قصه ی عشق تو را می گوید
|
|