آه بعد از مرگ من یک نفر می اید از جنس غزل
می نشیند در کنار قبر من نیمه شبقطره اشکی بغض سردی گریه ای
در سکوت سرد قبرستان صدایش مثل فریادی بلند مرده ها را نصف شب از خواب بیدار میکند
شمع تاریکی بروی قبر من روشن میکند
نام من بر روی سنگ می درخشد در دل چشمان او
بغض یاری میدهد
شانه های استوارش گریه را سر می دهد
من نگاهش میکنم من صدایش میکنم
او نمیفهمد حضورم را ولی خاطراتش را برایم مرور میکند
زندگی زیبا نبودعشق آمد زندگی یکبار دیگر جان گرفت زندگی زیبا شد
من و او در خیابان های رویا و خیال از پی اینده صحبت میکنیم
اشک یاری می دهد
میزند فریاد و میخواهد مرا
آه رویایم کجایی.آه رویایم بیا!
میروم دستش میان دست من اما چرا او نمیفهمد حضورم را
باز هم در آسمان خاطره باز از آن روز صحبت میکند
آه یادت هست ای رویای من روزهای با تو بودن عشق،دریا،شعر،غم
اه یادت است ای رویای من
میزنم فریاد و آری میدهم
او نمیفهمد حضورم را ولی..........
یک گل سرخ قشنگ میگذارد روی تاریخ وداع
میرود آرام
من صدایش میزنم