.:: احساس ::.
میدونی غم دیدنو زجر کشیدن خیلی سخته
دلمو تو غبار نامهربونی ها شکستن
قلبمو له کردن هر دم احساس میکردم قلبم تو مشت یه نامرد
داره فشرده میشه صدات کردم صدامو نشنیدی
قلبمو ندیدی ولی من نا امید نشدم همیشه با خاطره هات بودم
با یاد اون چشات اون دستای توانات
اون بوی نوازشگر موهات منم که خراب و مست بودم همیشه
نمیدونم چیکار کنم با عشقت با لبخندت با...
پرنده کوچیک دلم زیر هجوم نگاهای سنگینت له شد
میشه پرنده قشنگمو آزاد کنی منو نوازش کنی
دارم میمیرم دارم از بین میرم اما تو
تو بی اعتنایی...............!!!!!
|